• Home
  • علم‌النفس
  • OpenAccess
    • List of Articles علم‌النفس

      • Open Access Article

        1 - Editor's NOte
        Hossein Kalbasi Ashtari
        بخش موسوم به «طبیعیات» در فلسفۀ کلاسیک، همواره جزء لاینفک و پیوسته هرگونه پژوهش فلسفی بشمار آمده و مشتمل بر بحثهایی است در زمینۀ جسم و جواهر جسمانی و خواص حیاتی نباتات و حیوانات و انسان، امکان جزء بسیط، ماهیت حرکت و اقسام و خواص آن، حقیقت نفس فلکی و نفس انسانی، فنا یا ب More
        بخش موسوم به «طبیعیات» در فلسفۀ کلاسیک، همواره جزء لاینفک و پیوسته هرگونه پژوهش فلسفی بشمار آمده و مشتمل بر بحثهایی است در زمینۀ جسم و جواهر جسمانی و خواص حیاتی نباتات و حیوانات و انسان، امکان جزء بسیط، ماهیت حرکت و اقسام و خواص آن، حقیقت نفس فلکی و نفس انسانی، فنا یا بقای نفوس و فروعات و شقوق مختلف این مباحث و نیز طب و موضوعات مختلف مربوط به شناخت و ادراک آدمی ذیل عنوان علم‌النفس و برخی عناوین دیگر مرتبط با این مباحث. با آغاز عصر جدید و دستاوردهای نو در عرصۀ مکانیک و طب و نجوم و جغرافیا و جانورشناسی و حتی ریاضیات، بتدریج اعتبار این شاخه از تحقیقات فلسفی مورد چند و چون قرار گرفت و در اواخر قرن هجدهم، از صحنۀ تعلیمات و تحقیقات فلسفی عملاً کنار گذارده شد. این روشن است که مفروضات و اصول موضوعۀ طبیعیات قدیم نمیتوانست در برابر دستاوردهای علم جدید تاب آورد و شواهد تاریخی نیز گواه است که انسان دورۀ جدید به اتکای قدرت و اعتماد بنفس خویش، از انگاره‌های سنتی و جزمی گذشته بکلی روی برتافته بود، از آنرو که حتی بدون مواجهه با اصول و مفروضات علم جدید، مفروضات و نتایج علم کهن بهیچ وجه نمیتوانست با مشاهدات عینی و قطعی تجربی سازگار شود. اما با اینهمه، نکتۀ تاریخی ـ‌و البته تأمل‌برانگیز‌ـ اینست که در این جابجایی و تغییر موقعیت در عرصۀ دانش بشری، آیا هیچ نکته یا عنصری در پیکر طبیعیات قدیم وجود نداشت که بتواند برای انسان عصر جدید بمثابه راهنما و آغازگر جستجویی دوباره تلقی شود؟ گویی کنارگذاردن یکباره و بی‌اعتباری احکام و قضایای علم کهن، تقدیر محتوم و اجتناب‌ناپذیری بود که بایست جای خود را بسرعت به علم جدید میسپرد و صحنه را برای همیشه ترک میکرد. این رخداد معرفتی البته که ثمراتی شگرف داشته و دارد و محل تردید و چند و چون نیست، ولی پرسش مذکور دست‌کم از حیث تاریخ علم ـ‌و حتی جامعه‌شناسی علم‌ـ مورد توجه خواهد بود؛ اینکه چرا پیکره‌یی از دانش با آن طول و عرض، بکلی از اعتبار ساقط شد و نه تنها عالمان و دانشمندان علوم تجربی، بلکه فیلسوفان و حتی متخصصان تاریخ علم نیز نسبت بدان اقبالی نشان نمیدهند؟ این پرسش بمعنای رجوع و مهمتر از آن، تصدیق علم ماقبل مدرن و دعوت به فراگیری مجدد آن نیست، بلکه دعوت به تأمل در یک فراشد و دگرگونی تاریخی است که مستقیماً با درک و دریافت بشر از عالم درون و برون او داشته و بیتردید محدود و مقید به تبیینهای میدانی و آماری نمیشود. از یکسو، اتصال و پیوند طبیعیات با دو قلمرو ریاضیات و الهیات در فلسفۀ کلاسیک نیز میتواند محل پرسش واقع شود، از آنرو که برای نمونه، نوع دریافت هندسی و عددی قدما از نظم عالم، مستقیماً بر تبیینها و انگاره‌های طبیعت‌شناسانۀ آنان اثر گذارده و از سوی دیگر، برداشت الهیاتی و کلامی آنان را نیز متأثر میساخت. مسلم است که توجه اخیر برخی دانشمندان و فیلسوفان به ریاضیات و طبیعیات کهن نه از سر تفنن و فضل‌فروشی، بلکه از سر نوعی تعمق و حتی نیاز بوده و هست؛ صرفنظر از اینکه با انگاره‌ها و دعاوی آنان موافقت یا مخالفت شود. با این وصف، اعتبارسنجی قضایای مربوط به طبیعیات قدیم، محدود به ملاکها و قضایای تجربی نیست و باز شدن پرونده این بخش از تلاشهای علمی بشر، احتمالاً امکان بازخوانی و بازشناسی برخی عرصه‌های مربوط به مبادی فلسفی و نظری در این زمینه را فراهم خواهد ساخت و میتوان انتظار داشت که ظرفیتهایی جدید از دل این بازخوانی برای اهل فلسفه سربرآورد. سردبير Manuscript profile
      • Open Access Article

        2 - Analysis of Proclus' reading of Aristotle's psychology based on the treatise on soul and theologia
        Hajar Nili Ahmadabadi Hossein Kalbasi Ashtar
        Awareness of the soul and its definition has had a special position and has. This position is somehow reflected in experimental sciences. Aristotle and Proclus, two representatives of the greatest and most influential ancient philosophical schools, namely the philosophy More
        Awareness of the soul and its definition has had a special position and has. This position is somehow reflected in experimental sciences. Aristotle and Proclus, two representatives of the greatest and most influential ancient philosophical schools, namely the philosophy of Masha and the Neoplatonic school, have paid special attention to this field and have dedicated a part of their main writings to this topic. The present article, focusing on the two main sources of the psychology among these two philosophers, aims to identify the points of commonality and difference in their views and to study the evolution and development of the subject, the definition, and what the soul is. While expressing two natural and metaphysical definitions, Aristotle considers the soul to be related to the body in the natural definition. He considers it independent of the body in the metaphysical definition and calls the soul the principle of life of a living being. By expressing natural and metaphysical definitions and a description of the soul, Proclus pursues a path close to Aristotle in his natural and metaphysical definition; But in the descriptive definition, he chooses a different path from Aristotle. He considers the truth of the soul to be self-made, self-animated, self-formed, and self-realized, and he believes that the soul is the principle of life, the cause of bodies, the reason for the existence of objects and their preservation, and in other words, the creator of their uniqueness and continuity. Manuscript profile